کارگری

تجمیع دانشگاه‌های مهارتی و پرهیز از استهلاک منابع: چهار مقوله راهبردی در رفع نگرانی‌های ادغام

تجمیع یا ادغام دانشگاه‌های مهارتی کشور در سالیان اخیر به کرات در دستور کار آموزشی سیاست‌گذاران قرار گرفته ولی به دلیل کشیدگی مفهومی این دو نحله استراتژیک، عدم اراده در فاز حکمرانی آموزشی و گردش بی‌منطق در سیاست‌گذاری‌ها و مقاومت غیر مسئولانه متولیان مستقر در برابر ادغام، متأسفانه در دستور کار عملیاتی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، قرار نگرفته است.

این نوشتار درصدد تنقیح فقر ادبیات در زمینه ادغام و هم‌گرایی دانشگاه‌ها در کشور می‌باشد، چراکه حفره‌های تاریک سیاستی از منظر مدیریت استراتژیک و جهل به کیفیت ادغام و تجمیع، هراسی را در ذهنیت متولیان امر بوجود آورده که البته باید به آن‌ها پاسخ مناسبی داد، زیرا فقدان نقشه راه مشخص به درستی بزرگترین هراس از ادغام و یا تجمیع دانشگاه ملی مهارت و دانشگاه علمی کاربردی می‌باشد. 

در حال حاضر نیز به درستی، زمزمه تجمیع دانشگاه‌های مهارتی توسط سیاستگذاران آموزشی به گوش می‌رسد که البته این حرکت، شایسته و باید در طول دانشگاه ملی مهارت باشد. با توجه به شرایط خاص دانشگاه‌های مهارتی کشور و پرهیز از استهلاک منابع فیزیکی و انسانی، طراحی و برنامه‌ریزی مدل استراتژیک ادغام دانشگاه‌های مهارتی در کشور و تعیین یک چارچوب علمی در این راستا، اولویتی اساسی در سیاست‌گذاری آموزشی می‌باشد.

از سوئی باید در تبارشناسی مفهوم ادغام، عنوان نمود، ادغام، بازتابی از دو یا چند موسسه آموزشی و ترکیب آن‌ها در یک موجودیت جدید و با هویت جدید است، که این ادغام می‌تواند همراه با جبر یا داوطلبانه باشد. ادبیات ادغام آموزش عالی بر حقیقت تغییرات بنیادی ادغام تاکید می‌کند. این تغییرات شامل تغییرات نهادی، فرهنگ سازمانی، اهداف و برنامه‌های دانشگاهی است، گرچه این اجماع بین محققان آموزش عالی وجود دارد که سیر ادغام، یک مسیر آسان نیست و چالش‌های فراوانی بین نهادهای آموزشی درگیر ادغام، وجود دارد.

چالش‌های عمومی ادغام، اغلب با ترس و بی‌اعتمادی و برنامه‌ریزی نامکفی در سطوح مختلف در پیوند است که این موضوع تنش‌هایی را برای توسعه آینده نهاد جدید بعد از ادغام به وجود می‌آورد. این تنش‌ها را می‌توان در ارتباط با یادگیری در مقابل تحقیق (teaching versus research)، پروفایل صلاحیت‌های متفاوت، هویت و استقلال و آموزش‌های تئوریک در برابر پراتیک دانست. اما در پاسخ به این موضوع که چرا ادغام و یا تجمیع، الزامی حیاتی است، باید به شکست در فلسفه ذاتی، اهداف و کارکردهای دانشگاههای مهارتی کشور، یاد نمود.

هنگامی که شرکت‌ها، صنایع، دانشگاه‌ها و موسسات بنا به دلیلی مانند عدول از اصول، ورشکستگی اقتصادی وعدم توفیق در ماموریت و رسالت خود مواجه می‌شوند، سیاست ادغام و مالکیت (Merge & Acquisition) که دوجنبه از مدیریت استراتژیک است، برای هم‌افزایی منابع مالی و انسانی صورت می‌گیرد. ادغام و تجمیع بین موسسات و نهادهای دانشگاهی به عنوان یک پدیده عام و جهان‌گستر در یک دهه اخیر در جهان مطرح و کشورهای زیادی از ادغام به عنوان ابزاری برای بازتعریف و خوانش جدید آموزش عالی استفاده کرده‌اند.

بسیاری از دانشگاه‌های کوچک در دانشگاه‌های بزرگ ادغام شده که می‌توان گفت ساختارهای شکننده آموزش عالی باعث این ادغام توسط حکمرانی سیاسی گردیده است. استراتژی ادغام، تمرکز خود را بر همکاری، تخصص‌گرایی، تمرکز بر بازار کار و ارتباط بیشتر با صنعت قرار داده است. از سوی دیگر ادغام، یک تغییر سازمانی مهم را در هر دو سطح کلان و خرد فراهم می‌آورد. در حال حاضر و در کشور سه دستگاه متولی آموزش‌های رسمی و غیررسمی می‌باشند، سازمان آموزش فنی‌وحرفه‌ای کشور به عنوان بیرقدار اصلی آموزش‌های مهارتی در سطوح غیررسمی، دانشگاه جامع علمی کاربردی و دانشگاه فنی‌وحرفه‌ای که دو مورد اخیر متولی آموزش‌های دانشگاهی و رسمی هستند. متاسفانه این سطوح مهارتی به علت فقدان ارتباط نهادین با یکدیگ، فاقد ظرفیت توسعه مهارتی در کشور هستند.

در سنوات پیشین، سیاست‌گذاران آموزشی کشور با طرح سازمان ملی مهارت و برای فرار و جلوگیری از استهلاک منابع مالی و انسانی سازمان‌ها و نهادهای درگیر آموزش‌های مهارتی، گامی مهم را برای سامان‌مندنمودن این آموزش‌ها بنا نهادند؛ ولی سازمان مذکور بنا به دلایلی همچون نبود اراده وعدم توانایی کنشگران آموزشی در اجرا، عقیم ماند. در حال حاضر و با توجه به ملزومات برنامه ششم توسعه و رصد فضای اقتصادی، اشتغال، بیکاری، توجه به منطق بازار آموزش و نه دانشگاه در مفهوم کلاسیک و…، نیاز به بازتعریف و خوانشی جدید از اضلاع مهارتی در کشور می‌باشد. 

بنابراین نیاز به ادغام و یا تجمیع دانشگاه جامع علمی کاربردی و دانشگاه فنی‌وحرفه‌ای، امری حیاتی است که این اضلاع با ادغام منابع و ظرفیت‌ها، می‌توانند یک تریبون واحد مهارتی را در کشور به وجود آورند. 

در نگاه دیگر و با توجه به هماهنگ‌نبودن سیاست‌های دانشگاه‌های مهارتی با سیاست‌های جمعیتی و اشتغال و نبود دستور کارهای سیاستی در دانشگاه و فاصله گرفتن از الگوهای کلاسیک یعنی انتقال خطی دانش، انحصار و آموزش انبوه در بذل توجه به پارادایم‌های مسلط آموزشی یعنی یادگیری فازی – شبکه‌ای، فراهم‌نمودن خط دانش – مهارت و توجه به SMEs، سیاست‌گذاری ادغام، ضرورتی انکارناپذیر است. 

به طور کلی و در حالیکه فقر ادبیات در زمینه ادغام و هم‌گرایی دانشگاه‌ها در کشور کاملا مشهود است، حفره‌های تاریک سیاستی از منظر مدیریت استراتژیک چهار مقوله ذیل می‌باشند که باید به آن‌ها پاسخ مناسبی داد، چرا که فقدان نقشه راه مشخص در این راستا به درستی بزرگترین هراس از ادغام دانشگاه ملی مهارت و دانشگاه علمی کاربردی می‌باشد. 

۱- مدل مفهومی و راهبرد موفقیت‌آمیز ادغام (diversification versus integration) 

۲- انتظارات واقعی از پیامدهای ادغام (اداری، آکادمیک، اقتصادی) 

۳- عناصر و ویژگی‌های ادغام موفقیت‌آمیز (Top-Down & bottom- up) 

۴- انواع ذینفعان درگیر در فرآیند ادغام

در این راستا باید سطوح ادغام را نیز مشخص کرد که مهمترین سطح، حکمرانی سیاسی و سیاست‌گذاری در سطح عالی برای سطوح دیگر می‌باشد. سطوح دیگر شامل طرح محیط ائتلافی و اجماع دانشگاهی، سطح موسسات دانشگاهی و دپارتمان‌های مهارتی و سطح پیشرفته فراملی، است. 

در پایان باید عنوان نمود، هرگونه تعلیق و تاخیر در اجرای سیاست ادغام و تجمیع دانشگاه مهارت و دانشگاه علمی کاربردی وعدم سیاستگذاری واحد در تعامل نهادین این دو دانشگاه، موجب خسران برای هر دو دانشگاه و مالاً ساختار آموزشهای مهارتی دانشگاهی در کشور است.

انتهای پیام/

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا